وقت کم بود و چاره دیگری نبود.
مادر و یکی از دختران در دفتر ماندند
و ۹ برادر و خواهر دیگر برای اجرای حکم وارد محوطه اجرای احکام شدند.
جالب بود که مادرشان موقع خروج فرزندانش از دفتر به آنها گفت که
(اگر از قصاص صرفنظر کنند شیرش را حلالشان نمیکند.)
بههرحال شاگرد قاتل، پای چوبه ایستاد
همهچیز آماده اجرای حکم بود که در لحظه آخر او با همان آرامشش
رو به اولیای دم کرد و گفت:
"من یک خواسته دارم"
من که منتظر چنین فرصتی بودم گفتم دست نگه دارید
تا آخرین خواستهاش را هم بگوید.
شاگرد قاتل، گفت:
"۱۸ سال است که حکم قصاص من اجرا نشده
و شما این مدت را تحمل کردهاید،
حالا تنها ۹ روز تا محرم باقیمانده
و تا تاسوعا، ۱۸ روز.
میخواهم از شما خواهش کنم اگر امکان دارد
علاوه بر این ۱۸ سال،
۱۸ روز دیگر هم به من فرصت بدهید.
من سالهاست که سهمیه قند هر سالم را جمع میکنم و روز تاسوعا به نیت حضرت عباس (علیه السلام)،
شربت نذری به زندانیهای عزادار میدهم.
امسال هم سهمیه قندم را جمع کردهام،
اگر بگذارید من شربت امسالم را هم به نیت حضرت ابوالفضل (علیه السلام) که بدهم،
هیچ خواسته دیگری ندارم.
حرف او که تمام شد فضا عوض شد. یکدفعه دیدم پسر کوچک مقتول منقلب شد، رویش را برگرداند و با بغض گفت من با ابوالفضل (علیه السلام) درنمیافتم؛
من قصاص نمیکنم.
برادرها و خواهرهای دیگرش هم با چشمان اشکبار به یکدیگر نگاه کردند
و هیچکس حاضر به اجرای حکم قصاص نشد.
وقتی از محل اجرای حکم به دفتر برگشتند، مادرشان گفت چه شد قصاص کردید؟
پسر بزرگ مقتول ماجرا را برای مادرش تعریف کرد.
مادرشان هم به گریه افتاد
و گفت به خدا اگر قصاص میکردید شیرم را حلالتان نمیکردم. خلاصه ماجرا با اسم حضرت عباس(علیه السلام) ختم به خیر شد
و دل ۱۱ نفر با نام مبارک ایشان نرم شد و از خون قاتل پدرشان گذشتند.
شادی دل حضرت ام البنین (س) صلوات
السلام علیک یا باب اباالفضل العباس علیه السلام
به نقل از خبرگزاری تسنیم
نظرات شما عزیزان: